آرزوی روی تو جانم ببرد


آرزوی روی تو جانم ببرد

آرزوی روی تو جانم ببرد


کافریهای تو ایمانم ببرد

کافریهای تو ایمانم ببرد
کافریهای تو ایمانم ببرد
از جهان ایمان و جانی داشتم
از جهان ایمان و جانی داشتم
از جهان ایمان و جانی داشتم
عشق تو هم این و هم آنم ببرد
عشق تو هم این و هم آنم ببرد
عشق تو هم این و هم آنم ببرد
غمزهات از بیخ وز بارم بکند
غمزهات از بیخ وز بارم بکند
غمزهات از بیخ وز بارم بکند
عشوهات از خان و از مانم ببرد
عشوهات از خان و از مانم ببرد
عشوهات از خان و از مانم ببرد
شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند
شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند
شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند
از حساب جعل خود جانم ببرد
از حساب جعل خود جانم ببرد
از حساب جعل خود جانم ببرد
عقل را گفتم که پنهان شو برو
عقل را گفتم که پنهان شو برو
عقل را گفتم که پنهان شو برو
کین همه پیدا و پنهانم ببرد
کین همه پیدا و پنهانم ببرد
کین همه پیدا و پنهانم ببرد
گفت اگر این بار دست از من بداشت
گفت اگر این بار دست از من بداشت
گفت اگر این بار دست از من بداشت
باز باز آمد به دستانم ببرد
باز باز آمد به دستانم ببرد
باز باز آمد به دستانم ببرد
انوری چند از شکایتهای عشق
انوری چند از شکایتهای عشق
انوری چند از شکایتهای عشق
کو فلان بگذاشت و بهمانم ببرد
کو فلان بگذاشت و بهمانم ببرد
کو فلان بگذاشت و بهمانم ببرد
این همه بگذار و می گوی انوری
این همه بگذار و می گوی انوری
این همه بگذار و می گوی انوری
آرزوی روی تو جانم ببرد
آرزوی روی تو جانم ببرد
آرزوی روی تو جانم ببرد